معنی اثر فریتس فون اوندو

حل جدول

اثر فریتس فون اوندو

خانه شهریاران


داستان فریتس فون اونرو

هنوز کار تمام نشده


فریتس زرنیک

برنده نوبل فیزیک در سال 1953 میلادی


فیلم فریتس لانگ

تو و من

ترکی به فارسی

فون

صندوق

فرهنگ فارسی هوشیار

فون

انگلیسی آوا


میکرو فون

میکرفن

لغت نامه دهخدا

تری فون

تری فون. [ت ْ ف ُ] (اِخ) مرحوم پیرنیا در ایران باستان ج 3 از دو نفر بنام تری فون ذکر میکند یکی در ص 2089 در شرح سلسله ٔ سلوکی های سوریه که او را تری فون یادیودت (142- 138 ق.م.) ذکر کرده و در حاشیه آورده: (که بعضی «فیلوپاتر» نوشته اند) این تری فون پس از آن تیوخوس سوم نهمین پادشاه سلوکیه است که در سوریه سلطنت کرده است (پس از آن تیوخوس ششم و پیش از آن تیوخوس هفتم). و رجوع به ماده ٔ بعد و ایران باستان ج 3 ص 2169 و 2229 شود.

تری فون. [ف ُ] (اِخ) پیرنیا در شرح حال بطالسه آرد: پس از بطلمیوس سوم بطلمیوس چهارم، فیلوپاتر به تخت نشست (221- 204 ق. م)... فیلوپاتر پادشاهی بود سخت عیاش و دائم الخمر... از این جهت او را تری فون نامیده اند که بمعنی سست یا گرم و نرم است. در زمان او معشوقه اش آگاتوکله، نفوذ زیادی در امور دولتی داشت. از کارهای او معبدی است که برای هومر شاعر حماسی معروف یونان ساخت. (ایران باستان ج 3 ص 2155). و رجوع بماده ٔ قبل شود.


تیزی فون

تیزی فون. [ف ُ] (اِخ) یکی از نیمه خدایان افسانه ای یونان قدیم. (از لاروس). رجوع به ارینی و فوری در لاروس و به ارین نی در همین لغت نامه شود.


اثر

اثر. [اَ ث َ] (ع مص) بر اثر ماندن. در عقب ماندن. || نقل کردن حدیث. روایت کردن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). || برگزیدن.

اثر. [اَ] (ع اِ) جوهر شمشیر. ج، اُثور. (منتهی الارب). پرند شمشیر.

اثر. [اَ] (ع مص) بر گشنی داشتن. (تاج المصادر). || بسیار جستن شتر نر بر شتر ماده. (منتهی الارب). || برانگیختن.

فارسی به عربی

اثر

اثر، اثر علیه، اخدود، اشاره، انطباع، بقیه، تاثیر، ختم، خلیع، علامه، کفاءه، مسار، نتیجه، نمو

عربی به فارسی

اثر

عواقب بعدی , پس ایند , جای پا , مهر زدن , نشاندن , گذاردن , زدن , منقوش کردن , اثر , اثار مقدس , عتیقه , یادگار , باستانی , نشان , رد پا , مقدار ناچیز , ترسیم , رسم , ترسیم کردن , ضبطکردن , کشیدن , اثر گذاشتن , دنبال کردن , پی کردن , پی بردن به , بدنبال کشیدن , بدنبال حرکت کردن , طفیلی بودن , دنباله دار بودن , دنباله داشتن , اثر پا باقی گذاردن , پیشقدم , پیشرو , دنباله

معادل ابجد

اثر فریتس فون اوندو

1654

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری